جدول جو
جدول جو

معنی چک هکاردن - جستجوی لغت در جدول جو

چک هکاردن
اصابت کردن، برخورد کردن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

چسبیدن، عمل ناقص تفنگ به هنگام شلیک
فرهنگ گویش مازندرانی
کنده شدن زمین و خاک توسط منقار و پنجه ی مرغ، جدا کردن بذر جوانه زده از هم
فرهنگ گویش مازندرانی
عادت کرده حیوان یا انسان مانوس و مالوف
فرهنگ گویش مازندرانی
موقعیت و فرصت مناسب پیدا کردن، عادت کردن، راضی کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
ناگهان، برخورد ناگهانی و غیرمترقبه، به صورت ناخواسته
فرهنگ گویش مازندرانی
جور کردن، تراز کردن تخته ها در نجاری
فرهنگ گویش مازندرانی
چس هکاردن
فرهنگ گویش مازندرانی
نشان کردن، نشان چیزی را گرفتن، درست کردن کاری یا چیزی، پیدا
فرهنگ گویش مازندرانی
جوانه زدن درخت، غلاف توخالی به بار آوردن، به هدر رفتن برنج
فرهنگ گویش مازندرانی
جدا شدن، رها شدن، پاره شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
برخاستن، صدای برخاسته از کشیده شدن جسمی بر جسم دیگر
فرهنگ گویش مازندرانی
روان بودن، روان شدن، جنبش داشتن
فرهنگ گویش مازندرانی
سیخ کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
رها شدن، گسیل شدن، هجوم آوردن، ساختن سقف خانه، تأمین معاش و قوت اهل خانه، سیر کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
روشن کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
در آوردن مغز گردو از پوسته، حبه کردن سیر
فرهنگ گویش مازندرانی
دانه دانه کردن، چکه کردن، چکیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشگیری از نزاع
فرهنگ گویش مازندرانی
باز کردن، گشودن، خجالت کشیدن، تعارف کردن، باز کردن در و پنجره، باز گرداندن به عقب، بریدن قسمتی از
فرهنگ گویش مازندرانی
عادت کردن، قلق کسی را به دست آوردن، آماده کردن، راضی کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
به هدف خوردن، اصابت کردن تصادم، مماس بودن
فرهنگ گویش مازندرانی
پرکندن مرغ و پرنده
فرهنگ گویش مازندرانی
مخروطی چیدن محصول جمع شده ی برنج و گندم قبل از کوپا، جهت پیشگیری
فرهنگ گویش مازندرانی
انحنایی که مسیر پرواز پرنده از لحظه ی پرش از زمین تا رسیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
پهن کردن، گستردن
فرهنگ گویش مازندرانی
قطع کردن، بریدن رگ و پی حیوان با تبر، زخم زدن به درخت که
فرهنگ گویش مازندرانی
جمع کردن، گردآوردن
فرهنگ گویش مازندرانی
پهن کردن، گستردن
فرهنگ گویش مازندرانی
جر و بحث کردن، مشاجره نمودن، بالا آوردن صدا، جر و بحث کردن، پایین آوردن
فرهنگ گویش مازندرانی
چریدن
فرهنگ گویش مازندرانی
چیره کردن، غالب کردن، زاویه دادندسته های شالی به گونه
فرهنگ گویش مازندرانی
دروغ گفتن، چاخان کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
پرچین کردن، حصار کردن با شاخ و برگ گیاهی
فرهنگ گویش مازندرانی
فاسد کردن
فرهنگ گویش مازندرانی